ღ عاشقانه ღ

اشکــــ هایــــــ منــــــ خسته ... جلسه امتحانِ


پیرمرد عاشق!

پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد..............



:: موضوعات مرتبط: داستان های عاشقانه، ،

ادامه مطلب...
نویسنده : Hasti تاریخ : یک شنبه 4 تير 1391

هنوزم دوستت دارم

 

میخام به یکی که خودش

میدونه کیه بگم :

با همه نامهربونیهات بازم میگم

دوست دارم...

عاشقتم ...

کاش بدونی همه زندگیمی...کاش ...

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های عاشقانه، ،

ادامه مطلب...
نویسنده : Hasti تاریخ : یک شنبه 4 تير 1391

مرد نابینا

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید..............



:: موضوعات مرتبط: داستان های عاشقانه، ،

ادامه مطلب...
نویسنده : Hasti تاریخ : یک شنبه 4 تير 1391

تنها راه رسیدن

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه......



:: موضوعات مرتبط: داستان های عاشقانه، ،

ادامه مطلب...
نویسنده : Hasti تاریخ : یک شنبه 4 تير 1391

رنگ عشق

دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »

***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست

***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
« بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »

***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
« اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست

***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
«
پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »



:: موضوعات مرتبط: داستان های عاشقانه، ،

نویسنده : Hasti تاریخ : یک شنبه 4 تير 1391

شش حرف و چهار نقطه!

 

 

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !


 

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!


 

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، ***جه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛


 

هق هق شبونه ؛ افسردگي ،پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !


 

براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد


 

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد


تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

 

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم


از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های عاشقانه، ،

نویسنده : Hasti تاریخ : یک شنبه 4 تير 1391

کوروش کبیر

 

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

 کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

 زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های عاشقانه، ،

نویسنده : Hasti تاریخ : یک شنبه 4 تير 1391

اس ام اس های عاشقانه

با یاد تو زندگی کردن چه کم خرج است ، نه خواب میخواهد ، نه خوراک !

.

.

.

این روزها آنقدر شکسته ام ، که عصا به دست راه میرود دلم !
 

.

.

.


به راه پای خسته ات دیدگانم را می سایم تا انعکاس زلال قدمهایت را جاودانه کنم ، سبز باشی عزیزترین .
 

.

.

.


شغل شریفی است : سوختن برای او که حتی لحظه ای برایت تب نکرد .
 

.

.

.


همیشه با غمت من در ستیزم / به این خاطر همیشه اشک میریزم / روی هر برگ گلی این را نوشتم / تویی امید من تنها ، عزیزم .
 

.

.

.


دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست ، اگر برف بیاد هست ، اگر برف نیاید نیست ، مثل دنیای من ، اگر تو باشی هستم ، اگر نباشی … !
 

.

.

.


بند بند دل بنده به بند بند دلت بنده ، دلبند بنده ، دلم برات تنگه !

.

.

.

.

روزی که حواست پرت شد و ناگهان...مرا به اسم کوچکم صدا زدی...چقدر خوشبخت بودم
.
.
.
.
لبهای من پیشانی تو سجده میکنم عشقت را که قلب پاکت شایسته ی پرستش است...
.
.
.
.
بی شک جهان را به عشق کسی افریده اند چون من که افریده ام از عشق جهانی برای تو...
.
.
.
.
اسمان به اسمان.کوچه به کوچه.رویا به رویا. هر جایی که مینگرم با منی اما...دلم برایت تنگ میشود
.
.
.
.
در اتاق کوچکم پا می نهد بعد من با یاد من بیگانه ای در بر ایینه میماند به جای تار مویی نقش دستی شانه ای
.
.
.
.
کاش انسان مثل شمع فقط یک شب زندکی میکرد...
اما در کنار پروانه اش...!
.
.
.
.
میلیونها و میلیاردها آدم هستن که میتونن بی تو زندگی کنن. آخه من بدبخت چرا نمیتونم بدون تو زنده باشم ؟
.
.
.
.
من عاشقانه دوستش دارم
و او عاقلانه طردم می کند
منطق او، حتی از حماقت من هم احمقانه تر است!
.
.
.
.
حالا كه قرار است
از تو بگذرم
بگذاركفشهايم را دربياورم
هنوز برايم مقدسي
.
.
.
.
من نميخواهم به جز تو به كسي...
اصلا گيرم كه بخواهم كو دل كه بخواهم بسپارم به كسي؟




نویسنده : Hasti تاریخ : دو شنبه 22 خرداد 1391



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به ღ عاشقانه ღ مي باشد.